حس سرگردونی و پوچی و بی فایدگی دارم.
ازدواجو که قبلا غرهامو زدمو میدونید.
حالا این که کار نمیکنم و شغلی ندارم هم اضافه شده.
داشتم حساب میکردم تو ذهنم دیدم تقریبا سه ساله دنبال کار میکردم.
چند جا هم مصاحبه رفتم یا اونا منو نخواستن یا خواستنو من شرایطشونو قبول نکردم.
از مسیر تحصیلیم هم به شدت ناراضی اَم.
من نباید هنرستان میرفتم، نباید میرفتم کاردانی.
باید کنکور میدادم و شانسمو امتحان میکردم.
من باید پیش دانشگاهی رو حتما میخوندم.
باید تو دبیرستان انسانی یا تجربی میخوندم نه هنر.
حالا من یک دختر ۳۰ ساله اَم با مدرک ارشد و بیکار و تنها و سرگردون.
من از همه چیز عقبم.
قلبم خراشیده شده.
بخاطر تمام این حس ها امسال برای اولین بار کنکور سراسری دادم.
حالا که سوابق تحصیلی تو کنکور تاثیر داره و من هنر خوندم و کنکور انسانی دادم یعنی یک بخش زیادی از شانسم حذف شد.
برای انتخاب رشته روزانه و نوبت دوم مجاز نشدم ولی بقیه رو مجاز شدم، اما دیگه دلم نمیخواست دانشگاه های غیرانتفاعی و آزاد و فلان برم.
بر اساس سوابق تحصیلی رشته های غیرمرتبط زیادی زدم دولتی که اصلا نمیدونم چی بشه.
اصلا قبولم بشم نمیدونم مدرک پیش دانشگاهی میخوان چیکار کنم.
برای معدل پیش دانشگاهی، معدل کاردانیمو زدم.
نمیدونم اصلا چیکار دارم میکنم، انگار میخوام از اول شروع کنم ولی اینقدر کج و اشتباه پایه هر چیو چیدم که بازم نمیشه درستش کرد.
دلم میخواد برم دیپلم تجربی بگیرم سال های بعد کنکور تجربی بدم.
من لیاقتم این بود که دانشگاه دولتی درس بخونم.
من دختر باهوشی بودم تو درس ولی هیچ وقت تو سنین نوجوانی هدفی نداشتم.
اصلا هیچ هدفی برای زندگی و کار نداشتم.
فکر میکردم خب حالا یک لیسانسی میگیرم در همین حینم ازدواج میکنم.
نگاهم خانه داری بود.
اصلا فکرشو نمیکردم اومدیمو ازدواج نکردی پلن بعدیت چیه؟
چیزی که الان توش گیر افتادم.
آخه چرا اینطوری شد چرا اصلا عقلمو به کار ننداختم اون روزها، فکر میکردم بهترین تصمیمارو دارم میگیرم.
در صورتی که اشتباه بودن.
چرا این همه اشتباه داشتم! حالا هم که میخوام جبرانشون کنم نمیشه.
آخه من چیکار کنم؟؟ این چه وضعیه برای خودم ساختم؟؟
مهشید ادامه سال تولدته چهار رقمو اعداد انگلیسی بزن