190 _ افسردگی

این روز ها یک سری افکاری داشتم که خودم فهمیدم طبیعی نیست چون در گذشته هیچ کدومو نداشتم .

پرت شدن زیاد به دوران کودکی و نوجوانی و فکر کردن به اون دوران به صورت عمیق .

و چیزهای دیگه .

به خودم گفتم اینا نشانه های شروع افسردگیه .

تست افسردگی شرکت کردم اونم گفت افسرده شدم .

عجیب نیست فهمیده بودم ، فقط میخواستم مطمئن بشم .

وقتی زندگی یک طوری پیش میره و پیش میبریش که یک دختر تو ۲۷ سالگی افسرده باشه .

قشنگه !

😥🥺

189_ دگرگونی ۳

زنده ام 🙂

188_ دگرگونی ۲

دوباره حالم بد شد ، سرم شدیدا گیج رفت ، فقط تونستم خودمو پرت کنم روی تخت .

عرق شدید . زمینو زمان به شدت میچرخید . فکر کنم مرحله اول غش بود .

یک لحظه حس کردم میخوام بمیرم ، بغضم ترکید .

داداشم اومد بالای سرم .

داشتم گریه میکردم .

تو اون حال به این فکر میکردم که آدم هایی که خودکشی میکنن دیگه از همه چیز و همه کَس میبُرن و هیچ سو سوی امید و انگیزه ای نمیبینن که خودکشی میکنن .

من تو این حالم میتونستم بگم خدایا خودت تموم کن بذار بمیرم .

اما من جرئت نداشتم ، گفتم خدایا مامانم بابام داداشم . 

درسته من امیدی ندارم ، مثلا بگم خدایا من آرزوی فلان دارم یا آرزوی بیسار ، امید خاص و هدف و آرزویی ندارم .

فقط خانواده ام تو ذهنم اومدن همین .

اینقدر این چند روز حال روحیم بد بود که زد به حال جسمیم هم نابود شد .

یعنی روزی میرسه که به حال الانم بخندم ؟

یا قرارِ بمیرم ؟

یا قرارِ کرخت و یک نواخت ادامه بدم ؟

فعلا که میخوام بخوابم . اگر فردا زنده موندم میام پست میذارم . اگر تا قبل از افطار پست نذاشتم یعنی مُردم .

 

187_ دگرگونی

از وقت افطار حس کردم خیلی حالم خوب نیست ، به مرور هی بد تر شدم .

دراز کشیدم ، سریال ها رو دیدم ، گفتم حتما خوب شدم .

بلند شدم برم دستشویی اینقدر سرم گیج رفت که داشتم پرت میشدم رو زمین .

چشمامو بستم چند دقیقه ثابت نشستم یکم بهتر شدم .

گفتم شاید فشارم افتاده ، دستگاه فشار خون هم همینو گفت .

دارم نمک میخورم تا فشارم بره بالا .

اما وقتی چشم هامو میبندم اشک تو چشم هام جمع میشه و بغضم میگیره .

 خیلی پرت میشم به دوران بچگی و نوجوونیم .

دلم برای پدر بزرگ مادر بزرگم تنگ شده . چرا برام دعا نمیکنن ؟ شایدم دعا میکنن ولی اینقدر من بدم که مستجاب نمیشه .

مامانم نگرانه .

به خدا میگم حداقل بخاطر مامانمم که شده همه شرایطو عوض کن . 

مامان من که گناهی نداره ، سختی های زیادی هم کشیده ، حق داره حداقل چند تا اتفاق شاد تو زندگیش تجربه کنه .

حق داره خوشحال باشه .

چند روز پیش اینقدر گریه کردم زیر پلک راستم پر از دون دون های قرمز شده بود .

مشکل زانوم تا ۹۰ درصد حل شده بود ولی درد زانوم دوباره به طرز فجیعی برگشته .

میسوزه .

کل وجودم میسوزه .

حالم خوب نیست نه جسمی نه روحی

اگر خانواده ام نبودن دلم میخواست بمیرم ولی فقط بخاطر خانواده ام این آرزو رو نمیکنم .

چون میدونم مرگ دخترشون براشون خیلی سخته .

اشک هام خیلی گرمه .

امروز تو برنامه زندگی پس از زندگی ، آقایی که تو یک آیتم داشت صحبت میکرد ، میگفت تو تجربه نزدیک به مرگش ، حضرت علی گفته برِش گردونید به دنیا ، حالا وقتش نیست .

و اون برگشته و زنده مونده .

یعنی اینقدر یک امام حواسش جَمعه ، به همه اتفاق ها و آدم ها .

پس نگاهتونو از ما نگیرید .

یاعلی

 

186 _ رمضان ۱۴۰۰

و رسیدیم به رمضان ۱۴۰۰ ...

دهمین رمضانِ وبلاگم .

سال ۹۰ که این وبلاگو ساختم اصلا فکرشو نمیکردم ۱۰ سالِ دیگه تو ماه رمضون قرارِ بیام چی بنویسم ؟؟

اما فقط میخوام بنویسم .

ایکاش یک بار برای همیشه برمیگشتم به ۱۷ سالگیم .

ایکاش برمیگشتم به سال ۹۰ و یک مسیری رو پیش میرفتم که مشکلات سابق برام پیش نیاد .

این روزها دلم بدجور برای خودم میسوزه ...

تبدیل شدم به یک آدمی که افتاده به روغن سوزی .

چند روز حالم خوبه و خوشحالم ، چند روز حالم بده و ناراحتم .

به زور خودمو حفظ میکنم و دست و پا میزنم بدتر نشم .

شاید باید اعتراف کنم که کم آوردم .

امشب داشتم مستند دیدار خانواده های شهدای مدافع حرم با رهبرو رو میدیدم ، همسر یکی از شهدا داشت تعریف میکرد که چند بار قرآنو باز کرده و قرآن باهاش حرف زده با آیاتی که اومده .

به خدا گفتم خدایا چرا با همسر شهید حرف میزنی ولی با من حرف نمیزنی ؟ با منم حرف بزن .

قرآنو باز کردم سوره اسراء اومد ، آیات ۱۸ تا ۲۰ که معنیشو میذارم .

هر کس متاع عاجل و زودگذر دنیا را طالب است متاع دنیا را به او می‌دهیم (لیکن باز) به هر که خواهیم و هر چه مشیّت ازلی ما باشد، سپس (در عالم آخرت به کیفر کردارش) دوزخ را نصیب او کنیم که با نکوهش و مردودی به جهنم درآید.و هر که طالب حیات آخرت باشد و برای آن به قدر لزوم و طاقت بکوشد البته به شرط ایمان (به خدا) سعی چنین کسانی مقبول و مأجور خواهد بود.و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.

 

من همیشه تو دعاهام خیر دنیا و آخرتو خواستم ولی برداشتم این بود که باید بیشتر آخرت رو بخوام .

باشه خدا حالا که اینطوریه بیشتر آخرت رو میخوام ولی نگاه کن منو .

تصوری از آینده ام ندارم ، ولی باشه هر طور خودت بخوای ...

آخرت خوب بهم بده . یک کاری کن طوری زندگی کنم که آخرتم نابود نشه .

خدایا درسته من حسود نبودم و نیستم ، ناشکر نبودم و نیستم ، بخیل و دروغگو نبودم و نیستم ، باشه من آخرتو میخوام ولی اگر این روند روغن سوزیم ادامه پیدا کنه ممکنه این صفات بدم پیدا کنم .

اونوقت آخرتمم از دست میره .

پس خودت کمک کن دیگه خسته شدم واقعا .

ظرفیتم تموم شده . نمیخوام حسود بشم نمیخوام دروغگو بشم نمیخوام ازت دور بشم نمیخوام آخرتم بد بشه .

دستمو بگیر .