۲۲۱- حس چندش تنهایی

تو این چند سال خیلی به این فکر میکنم که چرا محکوم شدم به تنهایی و دنبال دلیلش میگردم.

هر دلیلی به ذهنم اومد گفتم باشه الانم که ۳۰ ساله هستم تلاشمو میکنم رفعش کنم.

هر چند که دیر شده.

خیلی دیر شده ولی دارم تلاش میکنم.

یکی از اقداماتم این بود که خودمو به چند تا معرف ازدواج معرفی کردم.

تو این چند ماه شاید نزدیک ۴۰ تا خواستگار زنگ زده که چند تاشون با تماس مادرها نتیجه حاصل نشده و اکثرشون به مرحله تلفنی حرف زدن منو پسر رسیده و عکسشونو دیدم.

تعدادی هم حضوری دیدم.

هر کسی معرفی میپرسه چرا فلانیو قبول نکردی بهونه های تفاوت اعتقادی و سیاسی یا فرهنگی میارم.

ولی اینجا نمیخوام دروغ بگم.

دلیلش اینه که هیچ کدوم به دلم نمیشنن، این حرف شاید زیبا نباشه ولی دیدید تخمه های آفتابگردون ابعاد مختلفی دارن؟ تو سرند اول اون درشت ها و خوشگلارو جدا میکنن، سرند دوم، سرند سوم و آخرش تخمه های ریز و پوک می مونه.

این موارد هم شاید سرند هفتم باشن.

از لحاظ ظاهر به هیچ عنوان، به هیچ عنوان مورد قبولم نیستن.

فرض کنید یک تیکه طلا افتاده بین یک عالمه مس و باید از بین مس ها یکیو انتخاب کنه، خب معموله نمیتونه!

پسرهایی که سنشون برای مناسب بوده و شرایط و ظاهر و خانواده خوب داشتن الان دو تا هم بچه دارن.

خیلی برام زجر آوره تو این مخمصه افتادم.

اصلا هم نمیتونم تن بدم به ازدواج با این موردهایی که حتی به فکرمم خطور نمیکنه بتونم همسرشون باشم، دلم واقعا گرفته و این دل پری نمیدونم راه علاجش چیه!

نمیخواستم گریه کنم ولی باز گریه ام گرفت.

😔

۲۲۰- تولد وبلاگم

در چنین ماهی یعنی خرداد

و در سال ۱۳۹۰، یعنی ۱۳ سال پیش این صفحه را ساختم.

چقدر بزرگ شدم، چقدر زود گذشت....

یعنی من اگر اون سال ازدواج کرده بودم و بچه دار میشدم الان به جای تبریک تولد وبلاگم باید جشن تولد ۱۳ سالگی فرزندمو میگرفتم:))

۲۱۹- نُدول تیروئید، غم باد

تقریبا دو سال پیش که سونوی تیروئید انجام دادم و متوجه شدم تیروئید چپم ندول داره.

دکتر گفت چیز مهمی نیست هر وقت حال و حوصله داشتی برو fna نمونه برداری انجام بده.

منم پارسال رفتم این کارو انجام دادم و خداروشکر جواب پاتالوژی خوش خیم بود.

امسال ام آر آی کمر انجام دادم و دکتر ندول تیروئیدم را هم دیده بود، و در ادامه جمله اش چیزی نوشته بود که نگرانم کرد.

به معنی آب آوردن بود.

رفتم دکتر غدد گفت فکر کنم یک بار دیگه باید نمونه برداری کنی، بعد گفت: قبلش یک سونو انجام بده ببینم اندازه اش تغییر کرده یا نه.

خلاصه که این هم از تیروئید من که به جز غم باد نمیتونم اسم دیگه ای براش بذارم.

نتیجه اون همه غم و استرس و فشار و حرف های نگفته و بغض های قورت داده همین میشه.

فعلا باهاش رفیق شدم، بهش گفتم حالا که هستی آروم و خوش اخلاق و بی آزار بمون با هم دوست باشیم.

🙂

۲۱۸- دکتری۲

عارضم به خدمتتون که دکتری قبول نشدم و کاملا طبیعی بود که قبول نشم. 😅

درس که نخونده بودم به کنار، روز کنکور هم حالم خوب نبود.

البته میدونستم قبول نمیشم ولی خب دوست داشتم تجربه اش کنم، اما واقعا دوست دارم دکتری بخونم و لازمه اش اینه که درس بخونم برای کنکور.

با شناختی که از خودم دارم درس بخون برای کنکور نیستم.😁

پس هیچی دیگه مگر معجزه بشه که قبول بشم.