دفتره سال 91 هم کم کم باید ببنیدیم ..

سال 91 فقط رفتم دانشگاه  ..

فکر کنم یه 6کیلویی هم لاغر شدم

دیگه کاره خاصی نکردم .. 

نمیدونم

روزهایی که بی هدف بگذره همینه 

اما

این روزهای اخره سالی یه کم عقایدم عوض شده ..

شاید بخاطره مامان بزرگه قشنگم .. میخوام انتقامه تموم سختی هایی که کشید رو بگیرم

این عقاید هم چیزی نیست جز پیشرفت در عرصه هنر/ میخوام خودش برام دعا کنه

من میشم جزوه اون دسته از ادمایی که اگر به جایگاهی برسن دیگه هیچ اسمی از فامیلاش نمیاره

چون دلیل دارم

من لیاقته خیلی چیزارو دارم

واقعا نمیدونم اصلا باید چیکار کنم فقط هدفم عوض شده 

شاید وقتی هدف داشته باشی هر قدمی که برداری در مسیره همون هدفه


روزه فوت مامان بزرگم زانوهام بی جون بود سست بود .. در شرفه جون دادن بودم .. اونوقت یه زن داییمو

دخترش نشسته بودن میخندیدن/ میدونم باهاتون چیکار کنم !!!!!!!!!!!این یه نمونشه تازه)

بخاطره تموم اتفاقاییه که نباید میافتادو افتاد

بخاطره تموم ظاهر سازیها و باطنهای کثیف

بخاطره تموم  چیزهایی که وقتی بهشون فکر میکنم تنم به رعشه میافته

باید باید بایدو باید به هدفم برسم

سال 92 رو بر پایه تموم هدفهام شروع میکنم

نیاین بگین ببخش تا بخشیده بشی یا کینه ای نباش یا از این حرفای این تیپی ..فقط برام دعا کنین

.............................


+ مهمون امشبه برنامه پشت صحنه داداش حمید سوریانه .. تو وبلاگش خوندم .. 

پس همونطور که برنامه های قبلی رو میدیدین برنامه امشب رو هم از دست ندین  ; )