دیروز برای دوز سوم واکسن ، آسترازنکا زدم ، دو دوز اول سینوفارم بود .

وقتی اومدم خونه حالم خوب بود و نهار خوردم .

چند ساعتی دراز کشیدم و بعد خوابم برد .

وقتی بیدار شدم ساعت تقریبا پنج عصر بود ، نمازم ظهرم داشت قضا میشد .

رفتم دستشویی و وضو گرفتم و نمازمو خوندم .

تا این جا حالم خوب بود .

بلافاصله بعد از نماز حالم بد شد .

حالِ بدی که نمیدونی چجوری باید توصیفش کنی .

پاهام انگار مال خودم نبود ، لرز داشتم ، سر درد ، ولی نه سر درد معمولی ، گردن درد گوش درد ( سمت چپ ، واکسن هم سمت چپ زده شد )

اینقدر حالم بد بود زدم زیر گریه ، اینقدر گریه کردم که دمای بدنم متعادل شد ، مامان بابام هی نوشیدنی های مختلف برام اوردن ، گرمم میکردن ، استامینوفن معمولی هم خوردم .

تقریبا شب شده بود که گفتم برم نتایج قرعه کشی عتبات دانشجویی رو ببینم ، که دیدم بله اسمم در اومده 😭

باز گریه گریه ، این بار اشک شوق و درد قاطی شده بود .

دیگه نتونستم نماز مغرب عشا بخونم .

به زور سعی کردم بخوابم ولی خوابو بیدار بودم مدام .

نصف شب نمیدونم ساعت چند بود ، رفتم دستشویی و اومدم باز استامینوفن خوردم چند ساعتی بدون درد و راحت خوابیدم .

صبح تا الان هم حالم کاملا خوب نیست ولی نسبت به دیروز بهترم .

تازه فهمیدم چند تا دختر بر اثر استرازنکا فوت کردن و قبلش نمیدونستم .

امیدوارم شرایط کرونایی بهتر بشه هر چه زودتر ...