75- وای که چقدر خسته شدم
از دانشگاه های مختلف و شهرهای مختلف هم اومده بودن ...
صبح پدرم منو رسوند اونجا/ مسیر برگشت هم بهم یاد داد که چجوری برگردم 
دیگه رفتم دیدم یکی از همکلاسیهامم اونجا ایستاده ...یه کم با هم حرف زدیمو راه رفتیم تا اینکه
اجازه دادن بریم توی غرفه هامون ... ما هم دونفری غرفه مونو افتتاح کردیم
دیگه نشستیم من یکی از مجسمه هامو برده بودم اونم بیشتره کاراشو اورده بود ..
البته چه عرض کنم ازکاراش که ...!!!!!! اعتماد به نفسش خیلی زیاده کاراشم زیاد خوب نبود
و چیده بود روی میز
بازدید کننده ها که اومدن با اعتماد به نفس فراوون داشت توضیح میداد 

بعد که کم کم بقیه بچه ها اومدن و استادمون هم چند تا کار اورده بود
دیگه خدایی غرفمون خیلی شلوغ شده بود از غرفه اومدیم بیرون رفتیم بقیه غرفه هارو نگاه کردیم
دوباره برگشتیم دیدم حوصله اونجا موندنو ندارم یکی دیگه از بچه ها اسمش مریمه .
.گفت میای بریم بگردیم
گفتم اره
دیگه با مریم رفتیم خیلی چیزا هم پرسیدیمو یاد گرفتیم
البته از کارهای هنری بیشتر سر در میوردیم ولی توضیحات رشته های دیگه رو هم با دقت گوش
کردیمو جالب بود
دیگه هی تبلیغاته مختلف بهمون دادنو دستامون پره کاغذو بروشورو این چیزا شده بود
وقتی برگشتیم دیدم به لطف بازدیدکننده های گرامی قسمتی از مجسمه من شکسته : |
منم دیگه برداشتمش والا نمیخواستم دیگه بیشتر نابود بشه
خیلی تجربه خوبی بود من 2تا دیگه تجربه این مدلی وقتی که هنرستان میرفتمو داشتم
ولی این خیلی فرق داشت
نزدیکه ساعت 12 نهار دادنو بعدش کم کم همه رفتن و جمع و جور کردیم و راهی شدیم سمت خونه
هی همکلاسیم گفت بابام میاد دنبالم تو کدوم مسیرو میخوای بری؟
گفتم اول میرم ولیعصر
گفت خب با ما بیا
هی اصرارو اصرار .. منم که اولین بار بود این مسیرو میخواستم برم گفتم نه با اتوبوس میرم
گفتم بذار لاقل یه مسیره جدیدو یاد بگیرم; )
دیگه رفتم ولیعصر از اونجا دوباره اتوبوس سوار شدم به سمته خونه
از جلوی جام جم ..صدا و سیمای هم رد شدم
گفتم نگاه کن چقدر هنرمندایی که من دوست دارم
از این مسیر رفتنو اومدن
هه ههه هه
تو اتوبوس له شدم کولم هم سنگین بود جای نشستن هم نبود
خیلی مسیر هم طولانی بود وای خدا خسته شدم
اما بالاخره رسیدم
اینم یه خاطره از یه روزه عاطفه ای
+ نیاین بگین من یا فلانیم دانشجوی شهید بهشتی هستیمو چرا نگفتی ..
من تو وبلاگ آپ کردم که کدومتون هستین که هیچکس نظر نداد : (
+یادش به خیر یه داداش امیرداشتم دانشجوی شهید بهشتی بود ..اصلا نمیدونم کجا هست چیشد
نه ادرسی نه ایمیلی : (